ساکــــتم، دیـــدی که آخـــر کارم از گفـــــتن
گذشت؟رفتـــی و از مـــن گذشــــتی، پایم از رفـــتن گذشت؟باز هـــــم رفتــــم بخوابــــم مثل هر شـــــب یــــاد تو پرســه می زد در خیــــالم، چشـمم از خفتن گذشت رفتـــــــی و گفتی سحـــــر سر می زنـم امّا چه شدآفتــــــاب عمـــــر مـــــن از خیــــر برگشـتن گذشت؟بــــــس که تاریــــکی تمـــــام روزهایــــــــم را گرفتپیــــــش خود گفتم زمیــن از دور خود گشتن گذشت تازه گی ها قلـــــــب مـــن مــی تـازد و فهمیــــده امکار ایـــــن آهـــــو دگر از دســـــت و پا بستن گذشتگفــــتم ای دل مبتـلایم می کــــنی خندیـــــد و گفتدیـــــر گفتی وقت دست از عاشقی شستن گذشت صبـــــر کردیم و بهاران رفـــــت و ســــرما جان گرفتغنچه پژمردیـــــــم ، دیــــدی فصــل بشکفتن گذشتپی نوشت 1: سلام به همه گی... وزن شعر فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن استپی نوشت 2: از نظر خودم خیلی خوب نیست، نمی دونم چرا، فقط احساس می کنم خوب نیستپی نوشت 3: ...پی نوشت 4: ...پی نوشت 5: کتاب کتابخانه ی نیمه شب رو خوندم و با اینکه کتاب وقتی نیچه گریست برام خیلی جذاب تر بود ولی خیلی خوب بود و نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و نخونمش و به شما هم توصیه می کنم بخونید...پی نوشت 6: ...پی نوشت 7: از همه تون تشکر می کنم...برچسبـهـ ـا : شعر از خودم, رفیق شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 19:36